به گزارش تحریریه، از ۱۳ تا ۱۵ اکتبر، دومین «همایش جهانی چینشناسی» در مرکز همایشهای بینالمللی شانگهای برگزار شد. موضوع اصلی این همایش «چین تاریخی و چین معاصر در چشمانداز جهانی» بود. در یکی از نشستهای فرعی با عنوان «تحلیل نظری و آموزههای تجربی مدرنسازی به سبک چینی»، دنیس مونِنه موانیکی، مدیر اجرایی مرکز چین و آفریقا در مؤسسه سیاست آفریقایی کنیا، سخنرانی کرد.
موانیکی در سخنان خود تأکید کرد که چین، به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، نقش روزافزونی در امور بینالمللی ایفا میکند و بهطور فعال در جهت توسعه جهانی مشارکت دارد. او بهویژه به همکاریهای در حال گسترش چین و آفریقا در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، از جمله انرژی خورشیدی و بادی، اشاره کرد و افزود: در حالی که مسیر مدرنسازی غربی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه پیامدهای ویرانگری به همراه داشته، چین در تلاش است تا این بیعدالتی تاریخی را جبران کند و توسعه پایدار را برای کشورهای جهان سوم به ارمغان آورد.
پس از نشست، وبسایت گوانچا(观察者网) گفتوگویی حضوری با موانیکی انجام داد. او در این مصاحبه، با اشاره به دو پروژه شاخص «راهآهن مومباسا–نایروبی» و «بزرگراه سریعالسیر نایروبی»، نقش کلیدی چین را در توسعه زیرساختهای آفریقا تبیین کرد و گفت این پروژهها بهطور ملموسی وضعیت حملونقل و محیط کسبوکار در کنیا را بهبود بخشیدهاند.
در بُعد بینالمللی نیز، موانیکی از تلاشهای چین برای شکستن سلطه گفتمانی غرب و حمایت از آفریقا در مسیر دستیابی به کرسی دائم شورای امنیت سازمان ملل تمجید کرد.
آنچه در ادامه میخوانید، متن کامل گفتوگو است:
گوانچا: در حال حاضر همکاریهای چین و آفریقا به شکلی چشمگیر در حال گسترش است و شمار زیادی از شرکتهای چینی در حوزههای گوناگون وارد قاره آفریقا شدهاند. از نگاه شما، معنای این تحول چیست؟
دنیس مونِنه موانیکی: از پرسش شما سپاسگزارم. از آغاز قرن بیستویکم، ما شاهد تعمیق پیوسته روابط همکاری میان چین و آفریقا بودهایم. یکی از نقاط عطف این روند، تشکیل «مجمع همکاری چین و آفریقا» (FOCAC) در سال ۲۰۰۰ به ابتکار رهبران دو طرف بود که بنیان مستحکمی برای نهادینهسازی روابط چین و آفریقا گذاشت.
اکنون، پس از بیستوپنج سال توسعه مستمر، بیش از ده هزار شرکت چینی در سراسر قاره آفریقا فعالیت دارند — از بنگاههای بزرگ گرفته تا شرکتهای متوسط و کوچک — و این مجموعهها به یکی از نیروهای محرک اصلی رشد اقتصادی آفریقا بدل شدهاند.
نخست، در عرصه تجارت و اقتصاد، تغییرات چشمگیری پدید آمده است: کالاهای چینی با گستردگی وارد بازارهای آفریقایی شدهاند و در عین حال، شرکتهای مستقر در آفریقا نیز فعالانه محصولات آفریقایی را به بازار چین صادر میکنند. این تجارت دوسویه نهتنها دامنه انتخاب مصرفکنندگان دو طرف را گسترش داده، بلکه به شکلی چشمگیر سطح زنجیره تأمین و توان تولید در آفریقا را ارتقا داده است.
دوم، در زمینه انتقال فناوری، شرکتهای چینی نقشی کلیدی ایفا میکنند. آنها فناوریهای نوین را به بازارهای آفریقایی میآورند تا مصرفکنندگان این قاره بتوانند همزمان با مردم چین از محصولات و نوآوریهای جدید بهرهمند شوند. این اشتراک فناوری همچنین به چینیهایی که در آفریقا کار و زندگی میکنند اجازه میدهد کیفیت زندگی مشابهی با زادگاه خود تجربه کنند؛ موضوعی که روابط انسانی و تبادلات اجتماعی را عمیقتر کرده است.
سوم، در حوزه تعاملات فرهنگی، این شرکتها به پل ارتباطی میان دو تمدن تبدیل شدهاند. شمار روزافزونی از کارکنان آفریقایی در حال یادگیری زبان چینی و آشنایی با فرهنگ چین هستند، و از سوی دیگر، چینیهایی که به آفریقا میآیند نیز فعالانه در فرهنگ محلی ادغام میشوند. این تبادل دوسویه فرهنگی موجب تقویت احترام متقابل میان تمدنها و همزیستی مسالمتآمیز میان مردم شده است.
میخواهم نمونهای زنده از این پیوند تاریخی را با شما در میان بگذارم: در منطقه لامو در کنیا، از دیرباز چینیانی ساکن شده بودند که با مردم بومی ازدواج کردند. نسلهای بعدی آنها میراثی مشترک از دو فرهنگ چینی و کنیایی دارند، و این خود گواهی روشن بر قدمت و پایداری ارتباطات فرهنگی میان چین و آفریقاست.
در مجموع، شرکتهای چینی نهتنها موتور محرک توسعه اقتصادی آفریقا هستند، بلکه مهمتر از آن، پیوندهای عاطفی و انسانی میان ملتها را عمیقتر کردهاند. این سطح از ارتباط انسانی و فرهنگی، نقشی اساسی در ثبات اجتماعی و تبادل تمدنی میان ملل ایفا میکند.
خیابان چینیها در منطقه لامو کنیا
گوانچا: در طول ۲۵ سال گذشته، از دیدگاه شما چین چه نقشی در روند توسعه کنیا ایفا کرده است؟
دنیس مونِنه موانیکی: اگر به روابط میان کنیا و چین بنگریم، در این سالها شاهد پیشرفت چشمگیری بودهایم. این شراکت راهبردی، نقشی تعیینکننده در تبدیل کنیا به یکی از جذابترین مراکز اقتصادی در جامعه شرق آفریقا داشته است.
نخست، در زمینه زیرساختها، همکاری چین و کنیا تحولات عظیمی به همراه آورده است. برجستهترین نمونه آن راهآهن استاندارد مومباسا–نایروبی (SGR) است. این خط راهآهن نهتنها مناطق مختلف داخل کنیا را به هم پیوند میدهد، بلکه در آینده قرار است به دیگر کشورهای شرق آفریقا نیز امتداد یابد.
راهآهن SGR در چندین بُعد به توسعه ملی یاری رسانده است: این پروژه شیوه جابهجایی انسان و کالا را بهطور بنیادی دگرگون کرده و ایمنی حملونقل را به شکل چشمگیری افزایش داده است. در گذشته، وقتی کالاها از بندر مومباسا حمل میشد، بازرگانان همیشه نگران بودند که آیا محمولهشان سالم و بهموقع میرسد یا نه. اما اکنون با وجود SGR، تجار اطمینان دارند که کالاهایشان بهصورت ایمن و دقیق در موعد مقرر به مقصد میرسد.
افزون بر این، راهآهن SGR هزینهها و زمان حملونقل را بهطور محسوس کاهش داده است. به یاد دارم زمانی که سفر از نایروبی به مومباسا نزدیک به ده ساعت به طول میانجامید؛ اما امروز با قطار SGR میتوان این مسیر را تنها در پنج ساعت پیمود. این افزایش کارایی نهتنها رفتوآمد مردم را آسانتر کرده، بلکه محیط کلی فعالیتهای اقتصادی و بازرگانی را نیز بهبود بخشیده است.
در تاریخ ۳۰ مه ۲۰۱۷ در مومباسا، کنیا، راه آهن مومباسا-نایروبی که شهر بندری مومباسا در کنیا را به نایروبی، پایتخت این کشور، متصل میکند، تکمیل و افتتاح شد.
نمونهای دیگر از همکاریهای مؤثر دو کشور، ساخت بزرگراه سریعالسیر نایروبی است. پیشتر، مسیر میان مرکز شهر و فرودگاه اغلب بیش از دو ساعت طول میکشید و ترافیک سنگین سبب میشد بسیاری پرواز خود را از دست بدهند. اما امروزه، با افتتاح این بزرگراه، مردم میتوانند تنها در ۱۵ دقیقه به فرودگاه برسند — تغییری بنیادین که نگاه ما به زمان و سفر را دگرگون کرده است.
این شبکههای جادهای و ریلی جدید، ارتباط میان استانها و شهرستانهای کنیا را به طرز چشمگیری افزایش داده و شرایطی مساعد برای تبادلات تجاری و انسانی فراهم آورده است. با مشارکت شرکتهای چینی، ما توانستهایم شهرکهای صنعتی و مناطق ویژه اقتصادی متعددی ایجاد کنیم که توان تولیدی و سطح تجارت کشور را بهطور قابل توجهی ارتقا دادهاند.
در بُعد فرهنگی نیز، تأسیس مراکز کنفوسیوس نقش مهمی در گسترش تبادلات فرهنگی میان دو ملت ایفا کرده است. از رهگذر آموزش زبان و تعامل فرهنگی، مردم دو کشور اکنون میتوانند درک عمیقتری از سنتها و ارزشهای یکدیگر پیدا کنند.
وقتی به دوران کودکیام فکر میکنم، تصور چنین تحولی دشوار بود. اما امروز، فرزندان من در حال بهرهبرداری از همین دستاوردها هستند — از رشد اقتصادی گرفته تا سهولت رفتوآمد و گسترش فرصتهای شغلی. همه این پیشرفتها حاصل روابط مستحکم و پایدار چین و کنیا است.
به همین دلیل، ما بهعنوان نسل جوان، با شور و تعهد در تلاشیم تا این روابط پربار و سازنده را حفظ و تقویت کنیم، تا بتواند همچنان در جهت رفاه و پیشرفت دو ملت گسترش یابد.
نایروبی، جایی که خط راهآهن مومباسا–نایروبی از میان پارک ملی نایروبی میگذرد؛
مسیر ریلی بهصورت پل مرتفع طراحی شده تا حیوانات بتوانند بهصورت ایمن از زیر آن عبور کنند.
گوانچا: جایگاه آفریقا را در وضعیت کنونی رقابت میان قدرتهای بزرگ جهانی چگونه ارزیابی میکنید؟
دنیس مونِنه موانیکی: این پرسش، پرسشی بسیار اساسی و تعیینکننده است. اگر نگاهی تاریخی بیندازیم، میبینیم که قاره آفریقا برای مدتهای طولانی در وضعیتی قرار داشت که از حق سخن گفتن و اثرگذاری در نظام بینالملل محروم بود. بسیاری از قدرتهای استعماری سابق – عمدتاً از دنیای غرب – بهطور سازمانیافته صدای آفریقا را سرکوب کردند. حتی تا پیش از تأسیس مجمع همکاری چین و آفریقا (FOCAC)، قاره ما هنوز برای دستیابی به حق بیان و مشارکت در تصمیمگیریهای جهانی در حال مبارزه بود. سیاستهایی که از سوی غرب طراحی میشدند، در ظاهر «حمایتی» جلوه میکردند، اما در واقع هدفشان مهار رشد آفریقا بود.
اما با گسترش و تعمیق روابط چین و آفریقا، ورق برگشت. شرایط آغاز به تغییر کرد و صدای آفریقا به تدریج در جهان شنیده شد — تغییری که بخش بزرگی از آن مرهون ابتکارات و سازوکارهایی است که چین ارائه کرده است. از جمله «مجمع همکاری چین و آفریقا»، ابتکار «یک کمربند، یک جاده»، «ابتکار توسعه جهانی»، «ابتکار امنیت جهانی» و «ابتکار تمدن جهانی» — همگی در جهت ایجاد کانالهای واقعی برای شنیده شدن صدای آفریقا و دیگر کشورهای جنوب جهانی عمل کردهاند.
امروز، چین یکی از اصلیترین حامیان تلاش آفریقا برای کسب کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این مسئله از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، زیرا قارهای با نزدیک به ۱.۴ میلیارد نفر جمعیت باید نمایندهای دائمی و مؤثر در عالیترین نهاد تصمیمگیری جهانی داشته باشد.
ما نباید همچنان به عنوان ابزاری برای استفاده دیگران تلقی شویم. آفریقا قارهای است دارای منابع طبیعی فراوان و موقعیت ژئواستراتژیک بینظیر — تقریباً نیمی از منابع معدنی جهان از آفریقا تأمین میشود. واقعیتی انکارناپذیر است که پیشرفت اقتصادی غرب تا حد زیادی بر پایه منابع آفریقا بنا شده است؛ بنابراین آفریقا باید جایگاه شایسته خود را در میز مذاکرات جهانی بازیابد.
در عرصه مباحث جهانی، چین اکنون به ستون اصلی بازگرداندن صدای آفریقا به جامعه بینالملل تبدیل شده است. احترام جهانی، تنها زمانی معنا دارد که بر دستاوردهای واقعی توسعه استوار باشد، و چین دقیقاً در حال کمک به آفریقا برای تحقق همین هدف است — نه فقط با رشد صنعتی، بلکه از طریق یاد دادن فرآوری و ارتقای ارزش افزوده مواد خام، تا قاره ما از صرفاً صادرکننده منابع، به تولیدکننده محصولات باکیفیت و رقابتی تبدیل شود. این دقیقاً همان جوهره و تمایز الگوی همکاری چین با آفریقا است.
امروز اتحادیه آفریقا که شامل ۵۵ کشور عضو است، به عنوان یک کل منسجم در صحنه بینالمللی سخن میگوید. ضروری است که جهان صدای آفریقا را بشنود و درک کند که این قاره با چه چالشهایی روبهروست — ما در زمینه زیرساختهای اساسی هنوز عقبماندگیهای زیادی داریم و در مرحلهای هستیم که با تمام توان در حال جبران آن هستیم.
از این رو، درخواستهای توسعهای آفریقا باید بهطور جدی شنیده شود؛ و چین در این روند، نقشی سازنده و فعال بر عهده دارد. این همکاری، تنها به اقتصاد محدود نمیشود، بلکه معنایی بسیار عمیقتر دارد — گفتوگویی برابر میان تمدنها و تلاشی برای ساخت نظمی جهانی عادلانهتر و انسانیتر.
گوانچا: در شرایطی که رقابت میان قدرتهای بزرگ روزبهروز شدت میگیرد، «جنگ روایتها» نیز در عرصه بینالمللی به مرحلهای داغ و حساس رسیده است. همین مسئله یکی از دلایل اصلی برگزاری همایش جهانی چینشناسی است. از دیدگاه شما، «چینشناسی» در زمانه کنونی چه معنا و ارزشی دارد؟
دنیس مونِنه موانیکی: به باور من، پژوهش در حوزه «چینشناسی» دارای اهمیتی عمیق و معنایی روشن است.
نخست، اگر از منظر مسیر تاریخی توسعه چین بنگریم، میبینیم که دستاوردهای امروز این کشور حاصل انباشت تلاشها و تجربههای مستمر در گذر زمان است. چین روزگاری دوران فقر و دشواری را پشت سر گذاشت، اما از رهگذر اصلاحات و سیاست درهای باز، نهتنها به رشد و شکوفایی اقتصادی دست یافت، بلکه تجربه توسعه خود را با دیگر کشورهای جهان به اشتراک گذاشت. همانگونه که آقای دِنگ شیائوپینگ، رهبر سابق و معمار اصلاحات چین، گفته بود:
«ما در مسیر توسعه خویش، باید همزمان به پیشرفت دیگر کشورهای در حال توسعه نیز بیندیشیم».
در پرتو همین اندیشه، چین همواره در جستوجوی پاسخی برای این پرسش بنیادین بوده است: چگونه میتوان همزمان با توسعه ملی، دیگر کشورها را نیز در مسیر پیشرفت یاری کرد؟ و چگونه میتوان در ساختار جهانی نقشی فعال، مسئولانه و متوازن ایفا نمود؟
نکتهای بسیار قابل توجه این است که چین در فرایند توسعه خود، مفهوم «تمدن بومشناختی» و حفظ تعادل میان انسان و طبیعت را در جایگاهی برجسته قرار داده است. تجربه چین الهامبخش بسیاری از کشورهای آفریقایی بوده و به ما یادآور میشود که در مسیر توسعه زیرساختها و اقتصاد، نباید از حفاظت محیطزیست و توسعه سبز غافل شویم. زیرا هدف نهایی ما تنها رشد اقتصادی نیست، بلکه رسیدن به همزیستی هماهنگ میان انسان و طبیعت است.
دوم، تجربه توسعه چین بهخوبی نشان داده که این کشور هیچگاه مدل خود را بر دیگران تحمیل نکرده، بلکه با صداقت، تجربههایش را به اشتراک گذاشته است — از جمله اینکه چگونه در برابر فشارهای خارجی مقاومت کرده، چگونه بر مشکلات و محدودیتهای داخلی فائق آمده و چگونه با پایداری و ارادهای استوار به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده است.
در شرایط کنونی که نظم بینالمللی از حالت تکقطبی فاصله گرفته و به سوی چندقطبی شدن پیش میرود، کشورهای جنوب جهانی (Global South) به بازیگران محوری در این دگرگونی تبدیل شدهاند. تحت رهبری کشورهایی مانند چین، جهان جنوب اکنون بستری فراهم کرده است تا کشورهای در حال توسعه به شکلی برابر و مستقل صدای خود را در نظام جهانی بلند کنند. کشورهایی که پیشتر در حاشیه مانده بودند، امروز در ساختار حکمرانی جهانی نقشآفرین شدهاند. این روند، نویدبخش شکلگیری مدلی نوین از حکمرانی جهانی مبتنی بر انسانمحوری، عدالت و برابری است — مدلی که در آن، هر ملت شنیده میشود و هر کشور میتواند در مسیر توسعه جهانی سهیم گردد.
در چارچوب مطالعات چینشناسی، ما میتوانیم به ژرفی سیر تحول و رشد چین را درک کنیم و از آن، مسیرهایی را استخراج کنیم که با واقعیتهای ملی خودمان همخوانی دارد. این مطالعات به ما میآموزد که اگر ملتی با ارادهای راسخ و سیاستهایی مردممحور حرکت کند، دستیابی به تحول اقتصادی و اجتماعی رؤیایی دستنیافتنی نیست. این همان جوهره و ارزش اصلی چینشناسی است — اینکه چین هرگز در پی «صادر کردن مدل» خود نبوده، بلکه تجربه زیسته، مسیر واقعی و افق آینده خویش را با دیگران به اشتراک میگذارد.
ماه جاری، حزب کمونیست چین نشستی مهم برای بررسی و تصویب برنامه توسعه «پانزدهساله» خود برگزار خواهد کرد. این نوع برنامهریزی بلندمدت نهتنها زندگی مردم چین را دگرگون میکند، بلکه برای دیگر تمدنها نیز الهامبخش و آموزنده است. نگاهی به «برنامه چهاردهم توسعه پنجساله» چین نشان میدهد که این سیاستها نقشی اساسی در بازسازی اقتصاد جهانی پس از همهگیری کرونا ایفا کردند. در آن دوره، ظهور صنایع نوآورانه و راهبردی جدید، موجب تحکیم و تنوعبخشی به زنجیرههای تأمین جهانی شد.
از دریچه چینشناسی، آنچه من میبینم فقط داستان خیزش یک کشور نیست، بلکه روایت بیداری یک تمدن است — تمدنی که از خلال تجربه، اندیشه و عمل، حکمت خاص خود را در مسیر توسعه انسانی به جهان عرضه کرده است. چین در کنار بیان موفقیتهایش، از گفتن دشواریها و شکستهایش نیز ابایی ندارد، و همین صداقت و واقعگرایی، گرانبهاترین سرمایه معنوی چینشناسی است.
برای ما در آفریقا، این تجربهها منبعی ارزشمند است — چراغی راهنما برای آنکه مسیر توسعه بومی خود را با اطمینان و ثبات بیشتری بپیماییم.
پایان/
نظر شما